English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (5874 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
underdraw U کشیده نشدن زه تا اخر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to show f. U تسلیم نشدن رام نشدن
drawled U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
to fall through U موفق نشدن
to get out of the way U مانه نشدن
unsay U گفته نشدن
excluding U شامل نشدن
to put by U تسلیم نشدن
to miss plant U سبز نشدن
to miss fire U کامیاب نشدن
hold the line <idiom> U تسلیم نشدن
disallows U قائل نشدن
to keep up one's spirits U دلسرد نشدن
disallow U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
to go wrong U موفق نشدن
resist temptation U وسوسه نشدن
disallowed U قائل نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
to keep ones he U دست پاچه نشدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
keep one's head U دست پاچه نشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
exclusion U عمل شامل نشدن
keep cold U دست پاچه نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
blackouts U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
blackout U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
expostfacto U عطف به ماسبق نشدن قانون
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
leakage U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
To keep one s distmce from some one . U از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
leakages U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
ratchet effect U اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
tensest U کشیده
tenser U کشیده
tensing U کشیده
tensed U کشیده
tense U کشیده
tenses U کشیده
drawlingly U کشیده
ectomorph U کشیده تن
oblongated U کشیده
longs U کشیده
posttensioning U پس کشیده
leptokurtic U کشیده
leptosome U کشیده تن
oblonated U کشیده
deep drawn U از ته دل کشیده
threaded U نخ کشیده
long U کشیده
longed U کشیده
drawn U کشیده
drew U کشیده شد
longer U کشیده
longest U کشیده
indrawn U تو کشیده
long- U کشیده
deer neck U گردن کشیده
vellum paper U کاغذمهره کشیده
tractile U کشیده شدنی
flat fire U تیر کشیده
touse U کشیده شدن
chock-a-block U کاملا کشیده
sapped U شیره کشیده از
low angle fire U تیر کشیده
low angle U مسیر کشیده
long robe U صورت کشیده
threaded U بند کشیده
leptomorph U کشیده ریخت
pinxit U کشیده است
prolate U کشیده شده
tensive U کشیده شدنی
intractile U کشیده نشدنی
sap U شیره کشیده از
ectomorphy U کشیده تنی
saps U شیره کشیده از
elongate U کشیده کردن
linear U باریک کشیده
flares U زبانه کشیده
flare U زبانه کشیده
drags U کشیده شدن
extensive U بسیط کشیده
dragged U کشیده شدن
indrawn U بداخل کشیده
drag U کشیده شدن
ectomorphic type U سنخ کشیده تن
at full length U دراز کشیده
flat trajectory U خط سیر کشیده
in tow <idiom> U کشیده شده
couchant U دراز کشیده
chock-a-block U بالا کشیده
elongates U کشیده کردن
elongating U کشیده کردن
drawable U کشیده شدنی
deprived U محرومیت کشیده
deep fetched U از ته دل کشیده شده
taut U محکم کشیدن کشیده
pulled muscle U عضله کشیده شده
satined paper U گاغذ مهره کشیده
oblongs U دوک مانند کشیده
oblong U دوک مانند کشیده
pencilled U با مداد کشیده شده
chanted U اهنگ ساده و کشیده
chanting U اهنگ ساده و کشیده
draws U کشیده شدن عهده
chants U اهنگ ساده و کشیده
deep fetched U از ته سینه کشیده شده
hell-bent U به بیراهه کشیده شده
extendible U کشیده شدنی امتدادپذیر
lanternjaws U صورت لاغر و کشیده
hell bent U به بیراهه کشیده شده
if you please U بیزحمت زحمت کشیده
draw U کشیده شدن عهده
chant U اهنگ ساده و کشیده
drawn on U کشیده شدن عهده
opened U وضع زه هنگام کشیده شدن
hard drawn copper wire U سیم مسی کشیده شده
He has suffered a great deal at the hands of his wife . U از دست زنش خیلی کشیده
open U وضع زه هنگام کشیده شدن
conduct U اداره کردن کشیده شدن
conducts U اداره کردن کشیده شدن
opens U وضع زه هنگام کشیده شدن
conducting U اداره کردن کشیده شدن
prone float U روی شکم با دستهای کشیده
wired U سیم کشیده مفتول دار
conducted U اداره کردن کشیده شدن
come home U کشیده شدن لنگر به طرف ناو
wirespun U زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
flat trajectory U سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
infill U نقاط کشیده شده روی نقشه
She has long and shapely legs . U ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
capriole U پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
to be at full stretch U تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
drag U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
in perspective U کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
he is at the end of his tether U چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
phantom section U خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauled U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage U چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
haul U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinrikisha U درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
hauls U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinriki U درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
perspective grid U خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
dragrope U طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck U حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
autoscore U در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
sliver U فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
y scale U در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic U وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
point designation U شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale U در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap U نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic U میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion U ترنج کرجی [این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic U نوشته شده کشیده شده
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source U در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
Recent search history Forum search
1دراز کشیده ب شکم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com